loading...
سایت تخصصی رشته مدیریت
** تبلیغات **




ستار بازدید : 319 نظرات (0)

هنري فايول( 1925 1841 )

هنري فايول يك مهندس معدن فرانسوي بود كه بطور مستقل از جنبش مديريت علمي آمريكايي ، يك تئوري عمومي دربارة مديريت بازرگاني ارائه نمود. قابل توجه ترين اثروي،كتابي تحت عنوان (( مديريت عمومي وصنعتي )) بود كه در سال 1925 منتشر گرديد . فايول در اين كتاب تلاش نمود به طبقه بندي وظايف مديريت بپردازد . فايول برخلاف تيلور و پيروانش در مديريت علمي ، پيش از آنكه به مديريت فرايندهاي منفرد بپردازد ، بر وظايف مديران ارشد تأكيد نموده است . ايده هاي فايول انعطاف پذيرتر از تيلور بوده و نگرش وي به مديريت داراي جذابيت خاصي مي باشد .

فايول در 29جولاي سال 1841 در گالاتا محلي در حومة كانستنتينوپل به دنيا آمد . پدرش يك مهندس بود كه به منظور ايجاد يك شركت ذوب آهن براي ريخته گري لوله هاي توپ به تركيه نقل مكان كرده بود و بعدها بعنوان سرپرست يك پروژه فرانسوي جهت ساخت پلي بر روي گلدن هورن ميان كانستنتينوپل و گالاتا ، منصوب گرديد . در سال 1847 خانوادة فايول به فرانسه بازگشتند و او تحصيلات خود را در مدارس والنس و ليون و سپس دانشكدة معدن در سنت اتين به انجام رساند . فايول بلافاصله پس از تحصيلاتش در سن 19 سالگي به استخدام شركت استخراج معدن بواژو رامبورگ درآمد ، و توسط استفان موني ، مدير معدن كامنتري جذب شد . هنگاميكه موني شريك عمدة بواژو رامبورگ گرديد و به پاريس بازگشت ، فايول به سمت مديريت معدن كامنتري برگزيده شد .

موني رهبري پويا بود كه جلوتر از زمان خود پيش مي رفت . وي شركت بواژو رامبورگ را از يك شركت سهامي خاص به شركت سهامي عام تبديل نمود و نام آنرا به كامنتري فوقشا مبالت تغيير داد و به توسعه آن پرداخت .

ولي با مرگ موني در سال 1884 شركت به دستان يكي از مالكين بنام آناتول لو برون سسوال سپرده شد . در همان ايام بحران شديدي بر صنايع آهن و فولاد حكمفرما بود و لذا سسوال نتوانست بصورت مؤثري به ادارة شركت بپردازد . در سال 1888 شركت در مرز ورشكستگي قرار گرفت و تنها واحد شركت كه عملكردخوبي داشت ، معدن كامنتري بود.سرانجام هنگاميكه سسوال

از سمت خود بركنار گرديد ، هيئت مديره ، فايول را به مدير عاملي برگزيد . از آنجا كه وي در ابتدا به عضويت هيئت مديره منصوب نگرديد ، لذا مدير عاملي او موقتي به نظر مي رسيد ولي هيئت مديره ، وي را فراتر از مدير يك واحد و سزاوار مديريت عاملي مي دانست .

اگر خوب دقت كنيم متوجه مي شويم كه نگراني هيئت مديره از انتصاب يك شخص 47 ساله كه هيچ تجربه اي در سطوح عالي مديريت نداشته و يا آموزشي در اين زمينه نديده است به سمت رياست يك شركت بزرگ ، بي مورد نمي باشد ولي فايول ثابت كرد نسبت به وظايفي كه بر عهده اش گذاشته شده است زياد هم نامأنوس نبوده و همانطور كه خودش بعدها گفت ، او مدير بهتري بود تا يك مهندس . اولين اقدام فايول ، ايجاد يك بنيه مالي براي شركت بود كه بدين منظور به جستجوي منابع مالي در مناطق مختلف پرداخت و تعدادي از شركتهاي كوچك كه در زمينه استخراج معدن و ريخته گري و فلزات فعاليت داشتند را ادغام نمود و اين روند در سال 1892 با به مالكيت درآوردن ماشين آلات نورد آهن و فولاد شركت دكازويل به نقطة اوج خود رسيد و شركت از آن پس نام خود را به شركت كامنتري ، فوقشا مبالت ، و دكازويل تغيير داد .

اين شركت در سال 1900 يكي از بزرگترين توليد كنندگان آهن و فولاد در فرانسه بود و يك صنعت ملي و حياتي براي اين كشور به شمار مي آمد بويژه از آنجا كه در توسعه و نوسازي تسليحات ارتش فرانسه در سالهاي قبل از جنگ جهاني اول نقش اساسي داشت . سرانجام هيئت مديره ، فايول را براي عضويت در هيئت مديره شركتي كه دوازده سال مديريت آنرا بر عهده داشت پذيرفت . در طول دو دهة بعد ، فايول به رهبري شركتي كه ديگر به شكوفايي و ثروت رسيده بود ادامه داد و بعلاوه بسيار علاقه مندبه مسائل مديريتي گرديد بويژه بررسي وجود اصول كلي براي مديريت، بگونه اي كه بتوان آنها را در هيئت مديره بكار برد . تجارب وي و مشاهداتش از كارهاي ديگران نشان داد كه چنين اصولي را مي توان ايجاد نمود و علاوه بر آن مي توان وظايف و فعاليت هاي مديريت را در قالب استانداردهاي مختلف طبقه بندي نمود . ساساكي اشاره مي كند كه فايول به شدت تحت تأثير فلسفه مثبت گرايي آگوست كامت و كلود برنارد قرار گرفته بود . فلسفه اي كه در آن از حقايق جمع آوري شده از طريق مشاهده و تجربه ، بطور مستقيم و با دقت استنتاج صورت مي گيرد .

فايول نظرات خود را ابتدا در مقاله اي در كنگرة انجمن صنايع معدني در سال 1908 ارائه نمود كه منجر به معطوف شدن نگاهها به وي در فرانسه گرديد . در طول هفت سال بعد فايول به تكميل نظريه خود ادامه داد و سرانجام در سال 1915 آنرا در مقاله اي در يك مجله فرانسوي مرتبط به معدن تحت عنوان ((مديريت عمومي و صنعتي )) منتشر نمود و در سال 1925 آنرا در قالب يك كتاب به همين عنوان منتشر كرد . اين مقاله باعث گرديد فايول به رهبر ملي در زمينه مديريت در فرانسه تبديل گردد و يك مكتب فكري بنام فايوليسم شروع به رشد نمود كه مخالف مكتب تيلوريست با ايده هاي آمريكايي دربارة مديريت علمي بود كه در سالهاي بعد از 1905 توسط يك شيميدان به نام هنري لو شاتليق و يك معمار بنام چارلز دو فقمينويل به فرانسه آورده شده بود . فايول پس از بازنشستگي از سمت مديريت عاملي شركت كامنتري فوقشا مبالت دكازويل به مشاوره تمام وقت پرداخت و پس از جنگ جهاني اول با دولت بلژيك همكاري نمود و پس از آن به دولت فرانسه در زمينه سازماندهي مجدد وزارت پست ، تلگراف و تلفن كمك نمود .

در سال 1919 فايول يك مركز مديريت اداري جهت ترويج تئوريهاي خود در زمينه مديريت ايجاد نمود . در همان سالها لوشاتليق و فقمينويل نيز يك ساختار مشابه (كنفرانس فرانسوي در زمينة مديريت علمي ) ايجاد كرده بودند . زمان زيادي نگذشته بود كه يك تقابل رقابتي شديد ميان دو مكتب فكري درگرفت . سرانجام در دومين كنفرانس بين المللي مديريت كه در سال 1925 در بروكسل تشكيل گرديد ، فايول پس از انجام مذاكراتي با فقمينويل اعلام نمود كه تضادي ميان عقايدش با نظرات تيلور وجود ندارد و دو سازمان رضايت به ادغام با يكديگر به سرپرستي فقمينويل داده اند . از آنجا كه اغلب اختلافاتي كه ميان طرفداران فايول و لوشاتليق و فقمينويل وجود داشت شخصي و مليتي بود بگونه اي كه طرفداران تيلوريسم آمريكايي از مليت خودحمايت مينمودند، لذا مي توان گفت اظهارات فايول مبني بر اينكه هيچ تضاد اساسي ميان عقايدش با نظريات تيلور و جود ندارد ، صحيح مي باشد .

فايول در 19 نوامبر سال 1925 در منزل خود در پاريس درگذشت .

او در كتاب مديريت عمومي و صنعتي توضيحات خود را با بيان اين مطلب آغاز نمود كه ويژگي همة سازمانها و مشاغل صرف نظر از نوع ، توسط شش نوع فعاليت مشخص مي شود :

توليد ، بازرگاني ( فروش / بازاريابي ) ، مالي ، امنيت ، حسابداري ، و مديريت و امور اداري . با رشد و توسعه سازمانها ، اهميت مديريت افزايش يافته وكنترل و ايجاد هماهنگي ميان پنج عنصر ديگرنيز ضرورت مي يابد . بر اين اساس ، فايول وظايف مديريت را اساساً به پنج عنصر و بعدها به هفت عنصر طبقه بندي نمود كه بصورت اختصاري POSDCORB ناميده مي شوند و عبارتست از :

برنامه ريزي (Planning ) ، سازماندهي ( Organising ) ،كارگزيني ( Staffing ) ، هدايت ( Directing ) ، هماهنگي ( Co_ Ordinating ) ، گزارش دهي ( Reporting ) و بودجه بندي ( Budgeting ) .

به نظر فايول هر مديري صرف نظر از نوع كار ، در انجام همة اين وظايف درگير مي شود، منتهي ميزان آن متفاوت خواهد بود .مفهوم POSDCORB نه فقط به منظور ايجاد منافع مالي ، بلكه تا حدودي در جهت واكنش به پيتر دراكر كه در دهه هاي 1950 و 1960 سعي در اصلاح وظايف مديريت در قالب چند رويه اصلي نظير نو آوري و بازاريابي نمود ، توسعه و گسترش يافت ولي از آنجا كه تصور اينكه يك مدير حتي امروزه درگير حداقل چند عنصر از عناصر هفتگانه POSDCORB نباشد مشكل است ، لذا مفهوم POSDCORB كارايي خود را از دست نداده و بخوبي كار ميكند . گرچه ميان نيازهاي مديران در سطوح و سازمانهاي مختلف تفاوت وجود دارد ، ولي اين تفاوت بيشتر در ميزان هر يك از عناصر مي باشد و نه در نوع عناصر . يك راه آسان براي آزمايش اعتبار مفهوم POSDCORB اين است كه يك يا چند عنصر آنرا از دامنة مسئوليتهاي مدير حذف نماييم و آنگاه ميزان افزايش عدم اطمينان آن مدير مورد بررسي قرار گيرد . جالب است توجه داشته باشيم كه گرچهPOSDCORB همچنان باقي مانده است و اعتبار دارد ، ولي اصول چهارده گانة مشهور فايول دربارة مديريت، ديگر اعتبار خود را از دست داده است . اصول چهارده گانه مذكور بطور خلاصه عبارتست از :

  1. تقسيم كار ، بگونه اي كه هركاري به حداكثر كارايي خود برسد .
  2. تعيين اختيارات .
  3. نظم .
  4. وحدت فرماندهي ، بطوريكه يك مرئوس به بيش از يك رئيس گزارش نكند .
  5. وحدت رويه و اعمال تمامي كنترل ها از يك منبع .
  6. مرتبط نمودن علائق فردي به علائق سازماني .
  7. توزيع عادلانه پاداش براي همه ( اگرچه فايول علاقه اي به تسهيم مزايا نداشت ) .
  8. تمركز كنترل و قدرت .
  9. سلسله مراتب معين ، بگونه اي كه هر كارمندي از موقعيت و وظايف خود در سازمان مطلع باشد .
  10. آگاهي از مقاصد و اهداف .
  11. تساوي و عدالت در تعاملات ميان كاركنان و مديران .
  12. ثبات شغل و موقعيت جهت حصول اطمينان از حداقل گردش شغلي كاركنان و مديران .
  13. توسعه نبوغ و ابتكار فردي .
  14. ايجاد روحيه صميميت و دلگرمي جمعي و حفظ روحيه كاركنان و مديريت .

اين اصول چهارده گانه ، به ويژه تقسيم كار و تمركز قدرت و سلسله مراتب معين ، تا حدود زيادي مربوط به زمان خود در هفتاد سال گذشته بوده و امروزه كاربرد چنداني ندارد . ثبات شغل و موقعيت نيز بيشتر به خاطره تبديل شده است . ولي برخي از اصول مذكور نظير وحدت رويه ، آگاهي از مقاصد و اهداف و تساوي و عدالت ، هنوز به قوت خود باقي است . امروزه مشكل در اين است كه چگونه مي توان فايوليسم را با موضوعاتي كه امروزه كاربرد دارند مرتبط نمود و آن قسمت هايي را كه ديگر كاربردي ندارند حذف نمود .

فايول از كلمةL’administrationدر نوشته هاي خود استفاده نمود كه سردرگمي هايي را در نوشته هاي انگليسي زبان دربارة مديريت منجرگرديد . اوليور شلدون نويسندة انگليسي ، تلاش نمود تا تفاوت ميان administration ( مجموعه اي از وظايف سازماني كه توسط مديران و سرپرستان ارشد انجام مي گيرد ) و management ( فعاليت هايي كه در سطوح پايين تر مديريتي انجام مي شود ) را معين نمايد كه نتيجه آن حصول تعاريف ذيل بود :

administration دربارة سياست گذاري مي باشد در حاليكه management دربارة وظايف تكميلي ديگر مديريت است. در حقيقت ترجمة صحيحتر كلمةL’administration بر اساس منظور فايول ، همان management مي باشد .

تقسيم بندي ديگري بعدها ميان دانشجويان و شاغلين مديريت در بخشهاي خصوصي و دولتي ايجاد گرديد كه امروزه اين تقسيم بندي كاملاً مشخص است :administration به مديريت در بخش دولتي اطلاق مي شود در حاليكه management به مديريت در بخش خصوصي گفته مي شود و در هر دو حالت ، بسياري از وظايف و فعاليتها يكسان مي باشند .

طي سالهاي بعد ، فايول به دليل نزديكي بيش از حد به تيلور و تلاش در جهت پياده سازي بوروكراسي مديريتي قوي و تقسيم كار غير قابل انعطاف، مورد انتقادات زيادي قرار گرفت ولي از سوء تفاهم ايجاد شده دربارةكلمة’administrationLكه بگذريم ، هنوز تفاوتهاي مهمي ميان نگرشهاي دو طرف وجود داشت . نگرش تيلور به سازمان يك نوع نگرش ماشيني بود كه در آن حصول دقت كلي سيستم از طريق دقت مجموع عناصر سيستم ايجاد مي گرديد ولي فايول از بسياري جهات به امرسون و يا حتي به گيلبرت ها نزديك تر بود زيرا يك نگرش انعطاف پذير به سازمان داشت و اصول مديريت را بيشتر بعنوان يك چهارچوب راهنما در جهت دستيابي به موفقيت مي دانست تا اصولي اجباري و لازم الاجرا .

همانطور كه ساساكي اشاره مي كند ، نظرات فايول دربارة اهداف و وظايف مديريت ، بعدها توسط چستر بارنارد آمريكايي تغيير يافت زيرا بارنارد مفهومPOSDCORB را با تغييراتي نظير تأكيد بيشتر بر مفاهيم سيستم هاي باز و منطق گرايي محدود ، و نيز تأكيد بر طبيعت فازي چرخة عمر سازماني و تصميم گيري شخصي بكار گرفت . اين مفهوم توسط پيتر دراكر نيز دستخوش تغييراتي گرديد كه در كتاب (( فن مديريت )) در سال 1954 منتشر شد .

فايول از اهميت تغيير و انعطاف پذيري مطلع بود و مي گفت : (( در مديريت هيچ چيز مطلقي وجود ندارد و به ندرت پيش مي آيد كه يك اصل را در شرايطي يكسان دو بار بكار بريم ، و براي تغيير شرايط بايد حدود مجازي در نظر گرفت . ))

در پايان توجه به اين نكته لازم است كه نبايد فراموش كنيم فايول يك تئوريسين دانشگاهي نبود بلكه يك مدير مجرب با سوابق طولاني در مديريت بود كه تحت شرايط متفاوت موفق بوده است .

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
بازدید از صفحات دیگر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آمار سایت
  • کل مطالب : 159
  • کل نظرات : 36
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1139
  • آی پی امروز : 35
  • آی پی دیروز : 48
  • بازدید امروز : 148
  • باردید دیروز : 133
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,669
  • بازدید ماه : 4,023
  • بازدید سال : 21,361
  • بازدید کلی : 255,561
  • کدهای اختصاصی
    کسب درآمد از پاپ آپ
    حمایت مالی از سایت
    http://bayanbox.ir/view/3730752656654882001/%D8%AA%D9%88%D8%AC%D9%87.gif

    همراهان عزیز شما می توانید از این قسمت هر مبلغی که در توان دارید به کانال و سایت کمک مالی کنید :

    مبلغ دلخواه خود را در قسمت مربوطه وارد کرده و پرداخت کنید

    ابتدا روی دکمه زیر کلیک کنید بلافاصله صفحه مخصوص پرداخت برای شما باز خواهد شد

     به لطف و کمک شما نیازمندیم لطفا روی دکمه پرداخت کلیک کنید

    http://images.persianblog.ir/208608_l6bBlDhg.gif